تا پایانِ مهرماهِ دوست داشتنی ^_^
20 مهر از بیمارستان مستقیم اومدیم ساوه، خداروشکر راحت از پله ها اومدم بالا، بدون کمک و به توصیه دکتر پانسمانم رو برداشتیم و دوش آب داغ گرفتیم پسرچه رو همون شب (دومین روز تولدش) بردیم حموم و اولین حموم پسرک رو دوتایی با همسرچه انجام دادیم واییییی که چقدر لذت بخش بووود پسرک شیرینمون رو دوتایی لیف و شامپو کردیم و دادیم به مامانم تا لباساشو بپوشونه دفعات اول بعد از حموم و موقع لباس پوشیدن گریه میکرد! بیچاره مامانم 21 مهر ، عید غدیر بود و ساعت 2 3 صبحش خاله سمیرا و دایی حسین ، خاله صدف و خاله صبا رو ورداشتن و اومدن ساوه و خاله سمیرا و همسرش ساعت 4 صبح سه شنبه هم رفتن ممنونیم ازتوووون سه شنبه صبح ز...
نویسنده :
مامانِ جرقه
16:13