جرقه مامان و باباجرقه مامان و بابا، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه سن داره

Before you were conceived I wanted you...

منِ بیخود!! :/

این روزا همش دلشوره تو جونمه که نکنه رشد نکنی!!! نکنه ال نکنه بل ... از خودمو این فکرای مزخرف خسته شدم خدایا همسر مهربونم و جرقه مو به تو میسپارم همیشه ی همیشه سالم و سلامت برای من نگه شون دار ... الهی آمین ...
30 ارديبهشت 1393

آز غربالگری 2

رفتیم پیش دکتر و آزمایشا و سونوی غربالگری 1 رو دید و کلی خوشحااالم کرد کلی خودش ذوق در وَکرد! سونو رو که تفسیر میکرد میگفت این خیلی عالیه و نی نی دقیقا تو وزن و شرایط نرمال و ایده آل چارته و حتی اندازه های دهانه رحم رو هم همینطور و گفت نیازی به سرکلاژ و استراحت و ... نیست و کلی دلشادمون نمود. وزنم هم 70 کیلو بود 8 کیلو اضافه کردم تا الان بعدم آزمایش رو آیتم به آیتم برامون توضیح داد و خداروشکر همه چی خوب بود فقط متاسفانه ویتامین دی بدنم کم بود که برام 3 تا آمپول ویتامین دی نوشت که ماهی یه بار بزنم و یه کپسول مکمل هم اضافه شد به اسید فولیکم (البته گفت اسید فولیکت تموم شد دیگه نیاز نیست بخوری)، یعنی بین هفته 17 تا 18 اسید ف...
22 ارديبهشت 1393

دست نوشته های حدسینگ!

5 اردیبهشت صندوق خونوادگی خونه ی دایی همسرچه بود و 12 اردیبهشت ختم انعام واسه سالِ خاله ی خوشگلم  تو رشت   به پیشنهاد همسرچه که از خونه داییشون شروع شد، یه برگه دادیم دست فامیلا و هرکسی حدسش از جنسیت جرقه رو توش نوشت خیلی مفرح بود همینکار رو با خونواده ی خودم هم کردیم و این دست خط ها رو نگه داشتم و دوسشون دارممم هر موقع عکس بندازم ازشون میذارم اینجا ...
17 ارديبهشت 1393

بدون عنوان

تولدم مبارک امسال یه اردیبهشتیِ کوچولوی خوشمزه هم به جمعمون اضافه شده 6 اردیبهشت پسرعمه کوچولوی جرقه دنیا اومده انشالله که همیشه سلامت و شادان باشه ...
9 ارديبهشت 1393

دیدن روی ماهت!

این روزا کارم شده دیدنِ سی دیِ سونو و قربون صدقه ی تاپ تاپ قلبت و اندازه های استانداردتو! پای بلوریت! رفتن مادر شدیدا شدم مامان سوسکه! ...
2 ارديبهشت 1393

آزمایش و سونوی غربالگری1

دیروز (25 فروردین) اولِ وقت مطب بودیم و برام آز غربالگری و سونوی ان تی نوشت و معاینه شکمی کرد و گفت رحمت خوب رشد کرده و غیره  بعد گفت بذار ببینیم میشه صدای قلبشو بشنویم (هفته 13 بودم) فشارمو گرفت و گوشی رو گذاشت و همسرچه رو صدا کرد خیلی کوچمولو اون تَه مَها صدای ضربانش اومددد بعد صداهای دیگه ای هم بود که گفت اونا تکون خوردنِ بچه س اما تو هنوز حس نمیکنی از هفته 19 ،20 حس میکنی بعد اومد بیرون به همسرچه میگه این خانوما تا صدای قلبو نشنون همش فکر میکنن رشد نکرده و نگرانن الان خیالش راحت میشه دیگه (دقیــــــــقا حسی که هر روز به همسرچه میگفتم ) بعدشم بهمون گفتن که آزتو دادی و سونوتو نیاز نیست جوابشو بیاری ( انگا...
26 فروردين 1393

X یا Y ؟! ؛)

این روزا همش به این فکر میکنم که X تو ماراتن برنده شده یا Y ! بماند که به X کمی هم تقلب رسیده بود!
21 فروردين 1393

سورپرایزینگ خونواده ها ؛)

تو عید خونواده هامون رو جداگونه سورپرایز کردم و از این سورپرایزینگ فیلم گرفتم به اینصورت که رفتیم پیش مونا جون و 3 تا عکس با حالات مختلف با سرهمی و کفش سفیدِ جرقه انداختیم و مونا جون لطف کرد و سریع آماده ی چاپشون کرد و رفتیم تو ساعتهای آخر سال (29 اسفند) چاپشون کردیم رو شاسی یکیشو واسه مامان همسرچه در نظر گرفتم و یکیشو واسه مامان خودم و اونی که از نظر خودم زشت تر از بقیه بود هم موند واسه خودمون جعبه ی کادویی خوشگل خریده بودم و توشو با جینگیل وینگیل و قلبای کوچولوی فومی پر کرده بودم شاسی عکس رو گذاشتم توش و جعبه رو قایمش کردم! بعد همه رو جمع کردیم و دوربین رو گذاشتم رو پایه و گفتم میخوام عکس تکی بگیریم (همون د...
15 فروردين 1393

ضربان قلب ما با تپش قلب تو میزنه ...

24 اسفند توی 8 هفته و 2 روز - به حساب ال ام پی - رفتیم سونوی دوم که سونوی قلب جرقه بشه ♥ قلب نی نی چه دیده شد  و خانم دکتره به همسرچه که با چشای باز و نمدار نگاه میکرد نشونش داد و یه نقطه ای رو روی صفحه مشخص کرد و به همسرچه گفت این قلبشه بهترین صدا عزیزم برای ما، شنیدن صدای تپش قلب توست :* ♥ اینم عکس نی نی چه ما که حالا دیگه سنش بطور دقیق 8 هفته و 5 روزه ♥     26 اسفند رفتیم پیش دکتر یزدی، مثل همیشه با حوصله و شاد و خندون همه ی توضیحات لازم رو قبل از پرسیدن داد و به تموم سوالایی که تایپ کرده بودم هم جواب داد. روز خوبی بود همیشه برقرار و پایدار باشی جرقه دوست داشت...
25 اسفند 1392